اوایل امسال بود,دوران سربازی را در تبریز سپری می کردم,مرخصی ساعتی گرفته بودم و در خیابان شریعتی (شهناز) قدم می زدم, شهناز تبریز در واقع همان لاله زار قدیم تهران است چهار, پنج سینما در فواصل بسیاز نزدیک در این مسیر همیشه توجه ها را به خود جلب می کنند.بر سردر یکی از این سینما ها تیزر تبلیغاتی «اخراجی هی 3» ده نمکی را دیدم, کمی مکث کردم که آیا ببینمش یا نه,چون از دو شماره(!) قبلی اش تجربه و ذهنیت خوبی نداشتم.خودم را راضی کردم که حداقل برای دنبال کردن سیر تحول فکری ده نمکی هم که شده این فیلم را ببینم.در صندلی ابتدایی یکی از ردیف های میانی نشستم,دقیقه 20 فیلم بود که دیگر طاقتم تمام شد و بلند شدم.با بی حوصلگی تمام در مسیر شهناز بطرف سه راه امین  در حرکت بودم که بر سردر یکی دیگر از سینما ها چهره لیلا حاتمی در کنار پیمان معادی برق از کله ام پراند,اصلا یادم نبود «جدایی نادر از سیمین» روی پرده است.باز در یکی از صندلی های میانی نشستم,تیتراژ پایانی فیلم شروع شده بود که موبایلم زنگ خورد,غلامرضا بود.او هم سرباز بود البته در تهران(هنوز هم هست).گفتم: یکی از بهترین فیلم های عمرم را دیدم.فیلمی که مستحق اسکار است.

دیشب دوباره«جدایی نادر از سیمین» را تماشا کردم و اصغر فرهادی20 ساعت قبلش اسکار را از دست ساندرا بولاک دریافت کرده بود.

مبارکمان باشد