"هويت طلبي"
دست آويز جديد تجزيه طلبان
" تجزيه طلبي" و ضديت با يكپارچگي اقوام ايراني پديده ي نو ظهور و ناآشنايي نيست ودر طول تاريخ پر فراز و نشيب ايران و در برهه هاي مختلف با رنگ و لعابي متفاوت از زير خاكستر اختلافات داخلي، سر بركشيده است.
امروز در حالي آخرين دهه قرن 14 شمسي را سپري مي كنيم كه نوع جديد ي از افكار تجزيه طلبانه در پوشش گزاره اي بنام "هويت طلبي" در درون جامعه، ويروس وار در حال گسترش و نفوذ است.
"هويت طلبي" في نفسه فعلي غير قانوني و يا خلاف عرف نيست و اگر در بستر و مسيري مناسب در ميان افراد جامعه - خصوصاً نسل جوان- گسترش يابد قطعاً منشا غير و بركت خواهد بود. هيچ جامعه اي به رشد و تعالي نمي رسد مگر اينكه اعضاي آن " شناخت" و درك درستي از تاريخ و فرهنگ و زبان و گذشته ي مشترك خود داشته باشند. تجميع و تركيب اين "شناخت" و معرفت جمعي در قالبي نظام مند همان "هويت" است كه هر انساني قطعاً در دوره اي از تكامل عقلي خود، كنشي ذهني با اين پديده داشته است.
اين قلم بارها در نقد اعمال و افكار تجزيه طلبانه يادداشت هاي مختلفي ارائه كرده است كه آخرين آنها يادداشتي با عنوان «آذربایجان جنوبی سرابی از یک توهم بزرگ » بود كه فروردين ماه امسال در اينترنت منتشر شد. این یادداشت و نیز یادداشت های قبلی در دو جبهه با استقبال موافقان و هجمه و توهين هاي بسيار مخالفان مواجه شدند.
در جبهه مخالفان حجم قابل توجهي از پيام ها به صورت قابل تاملي اعمال و رفتار تجزيه طلبانه را در پوشش "هويت طلبي" تعريف و توجيه مي كردند و اينكه تكيه و اصرار بر گزاره هايي همچون "ملت آذربايجان"،"تاريخ آذربايجان"،"زبان و فرهنگ آذربايجان" منهاي ايران در واقع بازگشت به تاريخ و فرهنگ و تمدن خويش و در حقيقت "هويت طلبي" است و اينكه فعالين اين عرصه به دنبال احياي هويت مغفول مانده ملت آذربايجان هستند و نه تجزيه طلبي!
در فرصت پيش رو نظريه فوق الذكر كه به اعتقاد اين قلم سرپوش خوش رنگ و لعابي براي گسترش روحيه ايران ستيزي و ريشه دواندن افكار تجزيه طلبانه در بين جوانان آذربايجاني است، مورد نقد قرار خواهد گرفت.
بر هيچ كس پوشيده نيست كه محدوده اي بنام ايران همانند پازلي رنگارنگ است كه از كنار هم قرار گرفتن تكه هايي مختلف با ويژگي هاي متفاوت تشكيل شده و تصويري واحد را ارائه مي دهد.اين تكه هاي مختلف قطعاً به لحاظ نژادي و زباني، تاريخي و فرهنگي تفاوت هاي آشكاري با يك ديگر دارند و اين حقيقت قابل كتمان نيست.اما چيزي كه اين تكه ها را به شكل اعجاب آوري در طول ساليان متمادي به هم پيوند داده و در كنار هم پازلي زيبا را پديده آورد است؛ چيزي نيست بجز"ايران" و "اسلام" و هويت و مليتي واحد با آرم ايراني. در كنار هم قرار گرفتن اين اقوام و تجميع استعداد ها و ويژگي هاي منحصر بفرد و اقليم هر كدام از آنها، برهان و دليل قطعي ظهور كشوري قدرتمند بنام ايران است.
ترك،عرب،تركمن،بلوچ و لر در كنار هم ايران و ايراني را بوجود مي آورند، اما اين ايران و ايراني بودن نافي و ناقض ترك بودن تركها و يا عرب بودن اعراب نيست. هويت ايراني تابلويي است از تجميع هويت جمعي اقوام ايراني و نه نتيجه استحاله فرهنگي اقوام و يكپارچه سازي قومي.
زبان فارسي زبان پيوند و زبان مشتركي است براي سهولت و آسودگي و نه وسيله اي براي فرسايش تدریجی زبان هاي مختلف اقوام ايراني. تحصيل به زبان فارسي و رسيمت آن در ايران عقلاً براي تحصيل موازي و هماهنگ همه ايرانيان و تسلط آنها به يك زبان مشترك بعنوان زبان ارتباطي ميان ايشان علاوه بر زبان مادري پديده عجيبي نيست و رسميت زبان فارسي هيچ گاه نمي تواند ناقض حق اقوام ايراني مبني بر گويش و تحصيل به زبان مادري باشد. در نتيجه ايراني بودن هيچ حقي از قومي خاص در ايران را نقض نمي كند، بلكه به لحاظ تجميع پتانسيل همه اين اقوام در كنار هم، فرصت مغتنمي را در اختيار همه آنها قرار مي دهد تا با بهره گيري از توانمندي هاي يكديگر واحدي قدرتمند را تشكيل دهند.
اما قطعاً در اين ميان شيطنت ها و ندانم كاري هاي مشکوکی نيز وجود دارد كه بر اختلافات دامن مي زند و بعضاً همين شيطنتها و اعمال موذيانه احساسات برخي اقوام ايراني را جريحه دار كرده و آنها را مجبور به واكنش مي كند كه نمونه هاي آن بسيار است اما تمام اين شيطنت ها و اعمال موذيانه نمي تواند كوچكترين خللي در حس ايران دوستي اقوام ايراني ايجاد كرده و آنها را بسوي ايران ستيزي و جدايي سوق دهد.
در آن سو نیز همه اقوام ايراني مي توانند در جهت احيا و تقويت هويت قومي خود تلاش كنند ليكن همانگونه كه گفته شد در قالب و چهارچوب هويت جمعي يا همان واحد قدرتمند يعني ايران و نه در جهت تقويت تضادها و ايجاد اختلاف ميان يكديگر .
و اينك با تمام اين تفاسير "هويت طلبي" از نوع آذربايجاني ِمنهاي ايران چه پيام و پيامدهاي در پي دارد؟
تكيه و تاكيد بيمارگونه بر نقش آتاترك با عنوان جعلي "منجي ترك هاي جهان" و سعي و تلاش براي ايجاد پيوندي ملي(!!!) ميان تركهاي آذربايجان ايران با ترك هاي تركيه با نمودهاي مضحكي همچون به نمايش گذاردن پرچم عثماني تركيه در ورزشگاه يادگار امام تبريز از سوي برخي از اين افراد و نشان دادن علاقه ي وافر به اين پرچم و بعضاً پرچم كشورِ بيست و چند ساله آذربايجان نشانگر چيست،آيا فعلي هويت طلبانه است؟
پرچم اين دو كشور در كدام گوشه از تاريخ چند هزار ساله ما گم شده بود كه امروز هويت طلبان(!) پيدايش كرده اند؟
هويت آذربايجان و تركهاي ايران در كدام برهه از تاريخ با عثمانيان پيوند داشته است كه امروز هويت طلبان ما در صدد احياي آنند؟ ما چه پيوندي خارج از محدوده ايران با كشور جمهوري آذربايجان داريم كه خود تا يك قرن پيش جزوي از خاك ايران بود؟
پرچم سرخ و سفيد و سبز رنگ ايران از دوره نادر شاه افشار در ايران رسميت يافته و همه ی سلسله هاي ترك ايراني همانند امپراطوري قدرتمند صفوي كه حتي امروزه نيز شنيدن نامشان براي برخي ها در خاورميانه درد آور است در زير همين پرچم بر ايران حكومت كرده اند.حال نبايد از هويت طلبان پرسيد كه تكيه شان بر پرچم سرخ رنگ و "آي اولدوز" عثماني ها براي چيست؟
اگر شاه اسماعيل صفوي را با سلطان سليمان عثماني - كه هر دو ترك بودند - در يك ديگ بجوشانند باز هم يكي نمي شوند(بنا به يك ضرب المثل تركي) حال بر ما چه رفته است كه هويت مان به گوشه دامان نوادگان عثماني گره خوررده است؟
طرح شعار مجعول خ ل ي ج ع ر ب ي كدام گوشه ي خاك خورده هويت ما را كه تا به امروز مغفول مانده بود را احيا مي كند؟
اين چه هويت طلبي است كه از هر سو به سراغش مي رويم ضديت با هويت ايراني از درونش تراوش مي شود؟
موسيقي عاشيقي كه در طول تاريخ پاسدارنده زبان و ادبيات تركي بوده و هست، امروز در خاستگاهش قره داغ غريب افتاده است و روز به روز پيكر نحيفش نحيف تر مي شود، برنامه ي دوستان هويت طلبِ(!) ما براي اصلاح اين وضعيت خطرناك چيست؟ هم كاسه شدن با وطن فروشان تجزيه طلب؟ به نمايش گذاردن پرچم عثماني در ورزشگاهها؟ طرح شعار خ ل ي ج ع ر ب ي؟
"باياتي" شاه كليد ادبيات عامه ماست و امروز به جز روستاهاي قره داغ و بجز سينه برخي از مادران روستايي در جايي ديگر نمي توان سراغش را گرفت؟ پاسداشت از اين ميراث گران بها و تلاش برای معرفی و زنده نگاه داشتن آن مي تواند هويت ما را تقويت و حفظ كند يا چهار زانو در مقابل شبکه "گوناز" نشستن و خزعبلات آنها را بعنوان هويت طلبي تئوريزه كردن؟
نژاد و زبان ترك افتخاري بزرگ و موهبتي ارزشمند براي ما است و حفظ و اعتلاي فرهنگ و تمدن منتج از آن نيز قطعاً وظيفه ذاتي همه ماست، اما داشتن نژاد و زبان ترك هم بی شک نافي و ناقض ايراني بودن ما نيست. اگر قرار است حقي احيا و هويتي پاس داشته شود بسته به لياقت و ميزان تلاش خود ما بايد درمحدوده ي كشور عزيز و باشكوه مان ايران صورت گيرد و نه در آغوش بيگانگان و زير پرچم دشمن درجه يك نياكانمان.