نمی دانم آیا برنامه دوشنبه شبِ(5/11/88) عادل فردوسی پور را دیدید یا نه. برنامه ای که در آن فردوسی پور سعی داشت طرفداران تیم تراکتور را که معترض نتایج نظرسنجی برنامه ی هفته قبل بودند را قانع(تفهیم) کند که هیچ دخل و تصرفی در پیامکهای آنها صورت نگرفته و نتایج اعلام شده صحیح بوده است و تراکتور پرطرفدارترین تیم ایران نیست و تنها در استانهای آذربایجان غربی و شرقی حائز اکثریت پیامکها شده است. فردوسی پور تصاویری از استادیوم یادگار امام تبریز نشان داد که خشم مردم تبریز(!) از او و برنامه اش را نمایان می ساخت. بیشتر طرفداران خشمگین تراکتور از عدم ارسال پیامک هاشان ناراضی و خواهان احقاق حق خود بعنوان پر طرفدارترین تیم ایران(!) و بلکه جهان(!!) بودند.

قصد من از نگارش این سطور به هیچ وجه سنگین نشان دادن کفه ی ترازو به نفع هیچ کدام از طرفین این دعوی نیست و اساساً اعتقاد دارم که نباید به این مباحثِ کاذب، دامن زده و بیش از حد به آن پر وبال داده شود و تنها قصد دارم درک خود از وضعیت بوجود آمده در آذربایجان و تبریز را بواسطه حضور تیم تراکتور در سطح اول فوتبال ایران را تبیین کنم.

امروز فضا بگونه ای ترسیم می شود که گویی همه در آذربایجان و استانهای ترک زبان کشور طرفدار دو آتیشه ی تراکتورند. گویی در آذربایجان به گاه بازی های این تیم همه چهار زانو در مقابل تلوزیون جلوس کرده و با گلهای این تیم با فرق سر به طاق سقف چسبیده و از خوشحالی بیهوش می شوند و با گلهای حریف با وسط پیشانی به نبش ستون وسط اتاق کوبیده و یا کلاً سکته می کنند. گویی بغض همه ما با حضور این تیم در لیگ برتر ترکیده است. گویی این تیم به نماد تبریز و فراتر به نماد آذربایجان تبدیل گشته است. گویی این تیم به وسیله ای برای ابراز وجود ما بدل شده است. گویی همه آذربایجانی ها کار و زندگی شان را رها کرده اند تا ثابت کنند که طرفداران تراکتور بیشترند و اکثریت با آنهاست. گویی...(!!!)

و اما...

آیا این فضای بوجود آمده، فضایی حقیقی و منطبق بر واقعیت های روز جامعه ماست؟ آیا این بادکنک بیش از حد باد نمی شود؟ آیا تبریز تا این حد نزول کرده است که تراکتور به نماد آن تبدیل شده است؟ امروز در تلویزیون، روزنامه ها و اینترنت بخش عظیمی از اخبار حوزه آذربایجان به تیم تراکتور و حواشی آن اختصاص می یابد، آیا یک تیم فوتبال شایسته این همه توجه است؟

تراکتور تیم بزرگی است چون طرفدارانش بزرگند، بزرگند چون تاریخ پرافتخاری دارند. تبریز بزرگ است و نامدار اما نه با نام تراکتور. تبریز بزرگ است چون تبریز است، تبریز با شهریارش شهیر است. "تبریز شهر اولین های ایران است."

تراکتور یک تیم فوتبال است مثل سایر تیم های فوتبال ایران(فقط یک تیم فوتبال). تراکتور در مقابل نام آذربایجان حتی هیچ هم نیست، چرا بی جهت بزرگش می کنیم؟ چرا تراکتور را چسبانده ایم به نام آذربایجان؟ "آذربایجان سر ایران است."

صدای غرش شیران آذربایجان لرزه بر اندام دشمنان ایران می اندازد، این صدای تراختور- تراختور چیست که گوش فلک را کر کرده است؟ این حجم انبوهی از پیامکهای ارسالی که هر هفته همدیگر را به حضور در استادیوم یادگار امام (ره) دعوت می کنند برای چیست؟ برای تیمی که مربیش بخاطر پیشنهاد مالی بهتر یک شبه غیب و با نرمش مدیران تراکتور دوباره ظاهر می شود؟ برای تیمی که کاپیتانش بخاطر پول بیشتر در میانه فصل تیمش را رها می کند و می رود؟

تراکتور تیم با سابقه ای است و طرفداران بی شمارِ متعصبی نیز دارد اما فقط در این حد. بیش از این بزرگش نکنیم، روح فوتبال و ورزش نیز جز این نیست. چه طرفداران این تیم در ایران بیشترین باشند و چه نباشند تراکتور یک تیم فوتبال بوده وخواهد بود. پس هویت خود را با نام یک تیم فوتبال گره نزنیم. ما را باید با نام ایران و آذربایجان، با رازی و ابوعلی سینا، با مولوی و شهریار، با ستارخان و باقرخان، با باکری و همت  بشناسند و نه با نام تراکتور و استقلال و فولاد و مس و منگنز و نفت و گازوئیل !!!

 امیدوارم طرفداران خوب تراکتور از من نرنجند چون قطعاً همه آگاهان حساب طرفدارن فهیم یک تیم فوتبال را از حساب موج سواران غافل جدا می دانند.